یکی از مهم ترین مسائلی که تمامی کشور های جهان با آن روبرو هستند و مورد توجه بسیاری از دانشمندان و کارشناسان بوده و می باشد مسأله تعلیم و تربیت افراد است و به زعم بسیاری از متخصصان مهم ترین و دشوارترین مسأله مبتلا به انسان تعلیم و تربیت اوست.
با گذشت زمان و شکل گیری و دگرگونی نظام های سیاسی، به آموزش و پرورش بیش از پیش توجه شد و با توسعه و تنوع نیاز های انسان و بهره مندی انسان از مهارت ها و توانایی های فراوان آموزش و پرورش بعنوان وسیله ای برای رسیدن به پیشرفت رفاه و سعادت بشر عنوان گردید. آموزش و پرورش بعنوان موثر ترین عامل پیشرفت جوامع امروزی است. از این رو بررسی و توجه به مسائل مهم ترین و موثر ترین عامل پیشرفت جامعه می تواند ما را در رسیدن به آرمانهایمان یاری نماید.
در تعلیم و تربیت مسائل متعددی وجود دارد که هریک می تواند منشأ بروز دگرگونی های وسیعی در اجتماع باشد.
مشاهده ی نظام اجتماعی ما علی الخصوص آموزش و پرورش ما سوالات زیادی را به ذهن متبادر می کند از قبیل اینکه:
-وجود حقیقتی به نام فقر تردیدی جدی در ذهن نسبت به آموزش و پرورش ایجاد می کند( ما در کشوری غنی و دارای منابع فراوان زندگی می کنیم چرا فقر؟)
-چرا آموزش و پرورش نتوانسته است بعنوان نردبان تحرک اجتماعی باشد؟
-چرا نیازهای به حق افراد جامعه بخوبی برطرف نمی شود؟
-چرا در بین افراد جامعه ضعف اعتماد به نفس و خود باوری وجود دارد و تقلید و خود باختگی در برابر تحولات داریم؟
-چرا از فرهنگ ملی مان گسسته شده ایم؟
-چرا در علوم انسانی و اجتماعی ضعف داریم؟
-چرا فقدان فرهنگ علمی و فنی در جامعه وجود دارد؟
-چرا نسبت به یکدیگر بی اعتماد هستیم؟
-چرا تحمل افکار دگر اندیش در ما نیست؟
-چرا بین صنعت و دانشگاههایمان گسست وجود دارد؟
-چرا نظام آموزشی و تربیتی ما ناکارآمد است؟
-چرا کاسبکاری و سودجویی در آموزش و تحقیق رواج یافته؟
-چرا مدرک گرایی در بین ما معمول گشته؟
-چرا از معنویت، اخلاق، وطن ، جامعه، مردم و فضایل اخلاقی فقط الفاظی را فرا گرفته ایم؟
و.....
با توجه به در هم تنیدگی نهادهای مختلف اجتماعی و وابستگی هر یک از اجزا به کل، اگر مشکل و مساله ای در جامعه وجود داشته باشد باید آن را در کل اجتماع جستجو کرد، اگر مشکل و مسئله ای در آموزش و پرورش باشد باید آن را در پیوند با اقتصاد، سیاست و مذهب جستجو کرد و بالعکس ریشه ی مشکلات اقتصادی، سیاسی و مذهبی را باید در آموزش و پرورش جستجو کرد (البته وقتی صحبت از آموزش و پرورش به صورت یک نهاد اجتماعی می شود منظور کل نظام آموزشی چه بصورت رسمی و چه بصورت غیر رسمی است).
به نظر می رسد می توان مسائل آموزش و پرورش را به سه دسته عمده تقسیم نمود:1-مسائل بنیادی و محتوایی 2-مسائل معلمین 3-مسائل اجرایی
مسائل بنیادی
-اهداف و مقاصد تربیتی با نیاز های اصلی جامعه نوعی فاصله و ناهماهنگی دارند و این باعث می شود که اهداف آموزش و پرورش اغلب کهنه، سنتی و نارسا به نظر آیند و با ضرورت های ملموس زمان مغایرت داشته باشند و این باعث ناباوری و همچنین مقاومت معلمان و دانش آموزان در برنامه های مدرسه می شود.
-اهداف آموزش و پرورش به قدری کلی می باشند که غالباً به هدفهای کوچکتر و برنامه ها قابل تبدیل نیستند و همچنین اهداف عملکردی کمتر در این بین دیده می شود.
-کارشناسان برنامه ریزی اغلب پرورش یافته نظام و سنت های گذشته هستند و پایبند به ارزش ها و نیاز های زمان خویش می باشند و تعصب حرفه ای بعضی از این پیشکسوتان مانع انعطاف پذیری در برنامه های آموزش و پرورش می شوند.
-هماهنگی بین اهداف تربیتی و نیاز ها و شرایط محلی و منطقه ای وجود ندارد.
-تلف شدن استعداد های بالقوه بخاطر عدم بکار گرفتن آنها و همچنین رویه های سنتی و عدم تغییر و تحولات در ایجاد انگیزه و خلاقیت در دانش آموزان.
-عدم مطابقت برنامه های درسی با امکانات اجرایی در مناطق مختلف و شرایط منطقه ای متفاوت.
-بین ضرورتهای عینی زندگی و آموزش های سنتی مدرسه شکاف و فاصله وجود دارد.
-عدم کاربردی بودن و عملی شدن برنامه ریزی آموزش متوسطه.
-استفاده از روش های تدریس سنتی و معلم محور و عدم تحرک و تغییر در روش های تدریس.
- مناسب نبودن محتوای کتب درسی، وجود سوگیری هایی در کتب درسی، ایجاد تعصبات، نگرش ها و طرحواره هایی در بین دانش آموزان.
- در نظر نگرفتن تفاوت های اقلیمی، محیطی، فرهنگی ومذهبی در تدوین کتب درسی.
-شکاف و گسستگی بین آموزش و پرورش عملی و نظریه ها و تئوری های رایج.
و...
مسائل معلمین
-استفاده از افراد متوسط در امر تربیت دانش آموزان، (معمولاً افراد نخبه کمتر جذب آموزش و پرورش می شوند).
-عدم مطابقت برنامه های درسی تربیت معلم با نیاز ها و شرایط موجود در مدارس و نبود آمادگی در بین تازه معلمین.
-سطح پایین علمی در مراکز تربیت معلم.
-کمبود راهنمای آموزشی در مدارس و عدم راهنمایی های مناسب جهت تحقق هدفهای آموزشی در مدارس.
-پایین بودن حقوق معلمین با توجه به جایگاه آن در مقایسه با سایر مشاغل.
و....
مسائل اجرایی
-تغییر مدیران با تغییر دولت ها و روی کار آمدن احزاب و دولتمردان جدید بر مسند قدرت.
-ناهماهنگی بین برنامه ها، طرح ها و اقدامات اجرایی.
-نبود پشتوانه تحقیقی و پژوهشی کافی در مورد مصوبه ها، بخش نامه ها و اقدامات اجرایی.
-دور بودن فضای مدرسه از پیشرفتهای اجتماعی و بروز کهنگی در برنامه های مدارس.
-سمبولیک بودن و نماد شدن مدل های نظری و برخی از قوانین مربوط به اداره امور مدارس همچون شورای دانش آموزی، شورای معلمان و انجمن اولیاء.
-وجود نظام آموزشی متمرکز.
-نبود امکانات و وسائل کار در تعلیم و تربیت (وسایل کمک آموزشی) و استفاده نشدن از آنها در جاهایی که موجود می باشد.
و بسیاری مسائل دیگر از جمله مسائل بودجه ای، مسائل مربوط به آموزش و پرورش استثنایی و ...
به نظر می رسد که آموزش و پرورش مسائل زیادی دارد اما مسئله اصلی آموزش و پرورش چیست؟ آیا این مسئله درونی بوده و به خود آموزش و پرورش بر می گردد یا باید آن را در جای دیگری جستجو کرد؟
مسئله اساسی ما اینست که نظام اجتماعی از طرفی پایبند به سنت است و از طرف دیگر قدم در راه مدرنیته گذاشته است در شیوه سنتی اصالت با ثبات و تغییر ناپذیری است و ارزشها به رسوم گذشته بر می گردد ولی در شیوه مدرن اصالت به آنچه که می گذرد و تغییر می کند است و به جای گذشته به آینده نگریسته می شود اما جامعه سنتی ما با غوغای پیشرفت و ترقی قدم در وادی مدرنیته گذاشت و در تکاپوی پیشرفت و تکنولوژی بود و در این راه دچار سرگردانی و تردید شد در این راه مسیر جدیدی را آغاز کرد و با گذشت زمان نیز همه چیز را دوباره یاد خواهیم گرفت و جامعه در این مسیر پیش خواهد رفت.
منظور از سوالات و مسائل مطرح شده فوق عیبجویی نیست، ما همه از سیستم آموزش و پرورش سهمی برده ایم و در خوب و بد آن شریک هستیم و مسلماً جنبه های مثبت و خدمات آن را نادیده نمی گیریم. مقصود از توجه کردن به نقایص و کمبودها این است که با آگاهی و بینش لازم در پی چاره باشیم و برای اصلاح و رفرم آن بکوشیم تا بتوانیم جامعه ای سالم و پیشرفته در همه زمینه ها داشته باشیم
:: موضوعات مرتبط:
مسائل آموزش پرورش در ایران ,
,
:: برچسبها:
مسائل اموزش پرورش در ایران ,